بر روى آوارى از بنگال هاى در هم کوبیده شده و پاره تخته هاى که برهم انبار شده، پرچم فرانسه در کنار پرچم شیر و خورشید نشان ایران، بر زمین لیبرتى در مقابل زنان و مردان مجاهد قرار گرفته، چهره ى جدى و سکوت صف اعضاء مقاومت در زیر آسمان پر ابر تصویرى از غم انسانهاى میدهد که در درد انسانهاى دیگر، بدون شناخت و رابطه ى قبلى، به احترام صف کشیده اند.
روزهاى بسیارى فعالین این مقاومت، که برخى از آنها الان در لیبرتى هستند، در خیابانهاى شهرهاى مختلف اروپا، منجمله در پاریس، با آلبومى در دست، از رنج و شکنج روا شده بر مردم ایران را با مردم این دیار، سخن گفتند، آنها را نمیشناختند، اما به صدق و صفا سخن گفتند، همان مردم با گره زدن بخشى از قلب خود به رنج و مبارزه مردم ایران و فرزندانش، در مقابل نظام آخوندى با نثار اشکى و لبخندى و دعائى و درمى، به مقاومت ایران گفتند که در نبردتان براى احیاء بشریت تنها نیستید. دستى به پشت ما زدند و با لبخندى از ما جدا شدند، ما شاهد بوده ایم که این مردم از کارگر و معلم و پرستار در درد ما شریک شده و در سخت ترین لحظات تاریخ این مقاومت، به حمایت و یارى برخاستند و بر زخم جان و روح ما، مرهم گذاشتند. وقتى انبوه موشک ها و خمپاره هاى تاریک اندیشان، محل اقامت اجبارى موقت طولانى مدت، لیبرتى، را همین چند روز قبل هدف قرار داد و بیست و چهار یل و گرد آزادى ستان مردم ایران را از خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق،گرفت، نمایندگان همین مردم در کسوت شهرداران و پارلمانترها به إبراز همدردى با ما و خانواده هاى اعضاى لیبرتى برخاستند.
راستى چه کسى بیشتر از ما خانواده هاى مجاهدین لیبرتى، احساس خانواده ها ى قربانیان جنایت ضد بشرى در پاریس را درک میکند؟ چه کسى بیشتر از ما که زخم خنجر ارتجاع و بنیادگرائى را در پهلو و کمر و قلب خود احساس کرده ایم میتواند این درد مشترک را فریاد بزند. اگر بشریت تن واحدى است، که هست، پس هر فاجعه ى انسانى، زخمى به تن تمامى انسان هست، البته که وصف ساکنان لیبرتى این است فقط و فقط براى مردمشان آواز خوانده که " نى، نى ز بهر خود نمى نالى اى کریم ..."*
راستى چه کسى بیشتر از ما خانواده هاى مجاهدین لیبرتى، احساس خانواده ها ى قربانیان جنایت ضد بشرى در پاریس را درک میکند؟ چه کسى بیشتر از ما که زخم خنجر ارتجاع و بنیادگرائى را در پهلو و کمر و قلب خود احساس کرده ایم میتواند این درد مشترک را فریاد بزند. اگر بشریت تن واحدى است، که هست، پس هر فاجعه ى انسانى، زخمى به تن تمامى انسان هست، البته که وصف ساکنان لیبرتى این است فقط و فقط براى مردمشان آواز خوانده که " نى، نى ز بهر خود نمى نالى اى کریم ..."*
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر