«الهی کیف تطرد مسکینا التجا الیک من الذنوب هاربا»
ترا میشناسم! خدایا! خدایا!
نرانی تو هرگز ز درگاه و کویت
کسی را که رو کرده سویت
گریزان ز تاریکی گمرهیها
«ام کیف تخیب مسترشدا قصد الی جنابک ساعیا»
ترا میشناسم! خدایا! خدایا!
نبندی تو در را به روی کسی که
به امید وصل و رهایی، به سویت شتابد
به درگاهت آید
به دستان بساید
در و حلقه خانهات را
«ام کیف ترد ظمآنا ورد الی حیاضک شاربا»
ترا میشناسم! خدایا! خدایا!
که هرگز نمیرانی از چشمههای زلالت، لب تشنهکامی، که جویان و پرسان
به امید نوشیدن از چشمههای پرآبت، رساندهست خود را
«کلا وحیاضک مترعه فی ضنک المحول و بابک مفتوح للطلب الوغول»
نه هرگز! نه هرگز!
که سرچشمههای تو همواره جوشان، خروشان و سرشار
و دروازههایت هماره گشودهست به روی همه راهپویان بیدار
و انت غایت المسئول و نهایت المامول
تویی آن نهایت، در آفاق و شوق و تمنا
تویی آخرین در، تویی حرف آخر.
ترا میشناسم! خدایا! خدایا!
نرانی تو هرگز ز درگاه و کویت
کسی را که رو کرده سویت
گریزان ز تاریکی گمرهیها
«ام کیف تخیب مسترشدا قصد الی جنابک ساعیا»
ترا میشناسم! خدایا! خدایا!
نبندی تو در را به روی کسی که
به امید وصل و رهایی، به سویت شتابد
به درگاهت آید
به دستان بساید
در و حلقه خانهات را
«ام کیف ترد ظمآنا ورد الی حیاضک شاربا»
ترا میشناسم! خدایا! خدایا!
که هرگز نمیرانی از چشمههای زلالت، لب تشنهکامی، که جویان و پرسان
به امید نوشیدن از چشمههای پرآبت، رساندهست خود را
«کلا وحیاضک مترعه فی ضنک المحول و بابک مفتوح للطلب الوغول»
نه هرگز! نه هرگز!
که سرچشمههای تو همواره جوشان، خروشان و سرشار
و دروازههایت هماره گشودهست به روی همه راهپویان بیدار
و انت غایت المسئول و نهایت المامول
تویی آن نهایت، در آفاق و شوق و تمنا
تویی آخرین در، تویی حرف آخر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر