«سرودی در سنگ» - قسمت اول - محمد قرایی
«به او گفتیم عصای خود را بر سنگ زن. پس دوازده چشمه از آن سنگ جوشید (بقره ـ ۶۰)»
سرودی در سنگ، لحظاتی ست از گفتگو با لحظههای جاری زمان، و درک این واقعیت که نه تنها در دل سنگ ساکت، بلکه در دل هستی، سرودی جاریست. سرود حقیقت. این مجموعه شعر، لحظات اندیشه به آن سرود جاری حقیقت است.
سرودی در سنگ- قسمت اول
خسته از تکرارهای زندگی
گاه در خود میروی با خویشتن
لیک بانگ لحظهای بیدارگر
میرسد در گوش ات اینسان طبل زن:
لذت نبردهای که بدانی چه لذتیست
در لحظهی شناخت چیزی جدیدتر
وقتی که درک میکنی آنجا پدیده ایست
در پشت هر پدیده و هر ناپدیدتر
عادت نمودهای که بپنداری این جهان
از بهر چشم هات ندارد ندیدتر
گر گوش واکنی به سرودی که جاری است
ادامه در لینک
«به او گفتیم عصای خود را بر سنگ زن. پس دوازده چشمه از آن سنگ جوشید (بقره ـ ۶۰)»
سرودی در سنگ، لحظاتی ست از گفتگو با لحظههای جاری زمان، و درک این واقعیت که نه تنها در دل سنگ ساکت، بلکه در دل هستی، سرودی جاریست. سرود حقیقت. این مجموعه شعر، لحظات اندیشه به آن سرود جاری حقیقت است.
سرودی در سنگ- قسمت اول
خسته از تکرارهای زندگی
گاه در خود میروی با خویشتن
لیک بانگ لحظهای بیدارگر
میرسد در گوش ات اینسان طبل زن:
لذت نبردهای که بدانی چه لذتیست
در لحظهی شناخت چیزی جدیدتر
وقتی که درک میکنی آنجا پدیده ایست
در پشت هر پدیده و هر ناپدیدتر
عادت نمودهای که بپنداری این جهان
از بهر چشم هات ندارد ندیدتر
گر گوش واکنی به سرودی که جاری است
ادامه در لینک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر